رویای خسته
مشکلاتت رو با مداد بنويس ، پاک کن رو در اختيار خدا بگذار
نظرات شما عزیزان:
در کوچه های تنهایی به او برخوردم
گفت کیستی؟ گفتم دیوانه
گفت هم سفرم شو؟
گفتم تو را با دیوانه چکار؟
گفت تنهایم و همسفر می خواهم پس دستم گیر
با هم همسفر شدیم در سرزمینه عشق
در راه با کسی دیگر اشنا شد و گفت من میروم همسفر
گفتم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت تو دیوانه ای بیش نیستی
خنده ای تلخ کردم و گفتم
( دیوانه هم صاحب وخدای دارد)
سلام وبت عالی بود سری هم به من بزن
Power By:
LoxBlog.Com |